مدتهاست در کشور نظام حزبی حکومت می کند. یا اصولگراست و یا اصلاح طلب.
مشکلی که وجود دارد این است که این نظام به خودی خود فسادآور است. جناح بندی کشور به دو طیف که هرکس بخواهد رای بیاورد باید خود را منتسب به یکی از این دوحزب کند و الا شناخته نمی شود و رای نمی آورد، از اساس غلط است. این همان اتفاقی است که در نظام های سرمایه داری مثل آمریکا در حال وقوع است
اولا در مفهوم این دو حزب مغالطه وجود دارد. سوال این است: آیا کسی که اصولگراست دیگر اصلاح طلب نیست؟ اگر این گونه باشد که با امام حسین مخالف است. چون او یک اصلاح طلب بود
آیا کسی که اصلاح طلب است اصولگرا نیست؟ اگر این گونه باشد که مسلمان نیست. با اصول انقلاب و نظام مشکل دارد و اصلا از گردونه جمهوری اسلامی به در است.
پس خود این دو مفهوم به طرز شدیدی با هم همپوشانی دارند.
رهبری بارها فرموده است که من حزب نمیشناسم. یا هشدار داده اند که دوقطبی شدن جامعه خطرناک است؛ همان اتفاقی که در فتنه 88 افتاد. لذا رهبری با این دوحزبی اصولگرا اصلاح طلب مخالفند.
دموکراسی غربی کاری که می کند ایجاد دوحزبی است همانطور که در همه جا از جمله آمریکا همین است. این دموکراسی با ایجاد موج ها یک نفر را منتخب می سازد. این مفهوم به شدت با اصول انتخابات اسلامی در تضاد است. موج یعنی عواطف غیر عقلانی. یعنی ایجاد احساسات. یعنی مغالطه، تمسخر، حب و بغض غیر منطقی و ... و ایجاد موج با اصول جمهوری اسلامی در تضاد است. حتی اگر به نفع شخصیت خوب باشد. به هیچ عنوان در انتخابات هدف وسیله را توجیه نمی کند.
اما دموکراسی در همه جا خیلی دوست دارد از این ابزارها استفاده کند. لذا آقای روحانی بر اساس اصول دموکراسی به طرف مقابل توهین می کند. می گوید سرهنگ. می گوید شما حمله گازانبری می کنید. یا مخالفانش را بی سواد و بیشناسنامه و کور و از جای خاص تغذیه شونده می خواند. آنها را مسخره می کند و می گوید اگر می لرزید بروید به جهنم یک جای گرم برای خود پیدا کنید و عینک بزنید و.... یعنی حسابی از ابزارهای مغالطه استفاده می کند.
دموکراسی از یک ابزار دیگر که استفاده می کند قومیت گرایی و تعصبات است. چرا در ایران می گویند انتخابات احساسی است؟ چون منطق در آن نیست. و این نیز با اصول ج ا ا در تضاد است.
مگر هرکس هم قوم ما و هم لباس ما است لزوما خوب است؟ این عیر عقلانی و غیر منطقی است.
آنچه مهم است یادگیری رفتار انتخاباتی صحیح توسط مردم است. مردم باید به سطح بالایی از درک برسند که بتوانند فارغ از تاثیر جو و فضا و فشارهای اجتماعی گزینه خود را عاقلانه انتخاب کنند. این آن هدفی است که جمهوری اسلامی دنبال آن بوده است.
بخاطر این اشکالات موجود در دموکراسی و انتخابات دوقطبی، رهبری نام این دو جناح که به شدت گمراه کننده بود به انقلابی گری و غیرانقلابی گری تغییر دادند. بعد آمدند شاخصه های انقلابی گری و اصول تفکر امام را بیان کردند. و گفتند از حالا به بعد دوقطبی حزب الله و حزب الشیطان را زنده می کنیم. در این صورت سره از ناسره مشخص و معلوم می شود و اشخاص و فعالین سیاسی خود را با نگاه دقیق تری تقسیم بندی می کنند و محک می زنند و خود را منتسب به آن می کنند. هر شخص سیاسی به جای اینکه ابتدایا تعیین کند اصولگراست یا اصلاح طلب، باید تعیین کند انقلابی است یا غیر انقلابی.
با توجه به این تقسیم بندی و هدایت رهبری جبهه ای تحت عنوان جبهه مردمی انقلاب اسلامی تشکیل شد که همه سعی اش این است تقسیم بندی را عوض کند. خود را به هیچ عنوان جزو اصولگرایی و یا اصلاح طلبی نداند بلکه ادعاکند من هم اصلاح طلبم و هم اصولگرا اما من انقلابی ام نه غیر انقلابی. لذا دعوت می کند همه کسانی را که زمانی جزو یکی از دوحزب مطرح بوده اند اگر دلبستگی به انقلاب دارند و انقلابی اند در آن عضو شوند و حال شاخصه ها را فقط با رهبری چک و تطبیق دهند. اگر قبلا می گفتند رهبر اصولگراها مثلا احمدی نژاد است یا رهبر اصلاح طلب ها مثلا خاتمی است و... این جبهه فقط یک رهبر فکری دارد و آن رهبری است. لذا مسوولیت آن را امام جمعه موقت تهران یعنی آقای موحدی کرمانی به عهده می گیرد.
پس جمنا به هیچ عنوان ائتلاف اصولگراها نیست و اصلا خود را وابسته به چنین جریانی نمی داند، کما اینکه همین الان بسیاری از شخصیت های اصولگرای قدیم در آن نیستند و برخی از شخصیت های اصلاح طلب قدیم در آن هستند.
لذا ما باید بنابر فرمایشات رهبری از الان از استعمال واژه های اصولگرایی و اصلاح طلبی و واژه های مشابه تا حد امکان برای جریانات سیاسی در گفته ها و نوشته ها پرهیز کنیم و سعی کنیم هوشیار باشیم در زمینی که دشمن طراحی کرده یعنی دوقطبی غلط اصولگرایی - اصلاح طلبی بازی نکنیم.
اگر اشکال شود که با این تعبیر، نفاق در جامعه زیاد می شود و همه خود را منتسب به جریان انقلابی می دانند، در پاسخ باید گفت: انقلابی گری شاخصه های مدون و محکمی دارد که رهبری تعیین نموده اند. لذا اتفاقا احتمال نفاق کم می شود. مواردی مثل ساده زیستی، استکبارستیزی، پایبندی به ارزشهای اسلام و انقلاب و ... از قبل متقن شده است. در عین حال ما از خطر تحریف گفتمان امام هم نباید غافل شویم، همان چیزی که رهبری فرمودند اگر اتفاق بیفتد ملت ایران سیلی خواهد خورد. باید از این اصول هم خوب حراست رو نگهبانی کنیم و نگذاریم کلام و سخن امام جای خود را به تاویل ها و تفسیرها از سخن امام بدهد.